معرفی وبلاگ
هر آنچه یک فیلمنامه نویس باید بداند ...*****فیلم .. پادگان جنگ نرمه ...*****
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 106928
تعداد نوشته ها : 12
تعداد نظرات : 10
Rss
طراح قالب
GraphistThem245

مهارت فني باعث شكوفايي ميشود:
با وجود اينكه استعدادهاي داستانگويي كاملا محدود است اما كساني هستند كه ميتوانند به راحتي اين كار را انجام دهند مثلا وقتي همه دور دستگاه قهوه جمع شده ايم همه صادقانه يا با اجحراي كمي غلو شروع به داستان پردازي ميكنند و در رابطه با اتفاقات روز مره اي كه افتاده ات با يكديگر صحبت ميكنند و چون تسلط زيادي به داستان دارن د از هر داستان پرداز و داستان تعريف كني ! بهتر داستان را وا گوييه ميكنند.
فرض كنيم شما يخواهيد داستان چگونه سوار شردن بچه هاي خود به اتوبوس را تعريف كنيد
كار شما هم همچون كار چالز ديكنز عالي از آب در خواهد آمد شما نيز با آب و تاب در مورد داستان خود صحبت ميكنيد و همه را به اوج ميبريد و در صورتي كه همه دهان ياز فنجانها را به دست گرفته اند در حال تعريف داستان هستيد و پس از نقطه ي اوج ميگيوييد، همه را به ترس ، خشم ، نفرت ، خنده و ديگر چيزها ! ربط ميدهيد و اينطوري بود كه من بچه هايم را سوار اتوبوس كردم
حال فرض كنيم فرد كنار دستي بخواهد داستان تكراري خود را در رابطه با مرگ مادر خود بيان كند
همگي خسته ميشويم و از مسايل پيش پا افتاده اي كه وي تعريف ميكند خسته ميشويم
مگر اينكه بخواهد فصل جديدي از داستان خود را كه به خاطر گم شدن تابوت ادر خود باشد باز كند
آن موقع است كه همگي كاملا گوش فرا ميدهيم تا داستان منحصر به فرد دوست خود را بشنويم.

در كل داستانتگو بايد مهادت كافي رابراي تعريف داستان داشته باشد

داستان خوب، روايت مناسب:
داستان خوب يعني داستاني كه ارزش شنيده شدن را داشته باشد و شنونده يا بيننده بخواهد آنرا گوش دهد و دغدغه هاي زيادي در آن جريان داشته باشد
وظيفه ي داستان نويس اين است كه اين چيز را بيابد
نويسنده بايد به داستان عشق بورزد و بتواند و به اين موضوع اعتقاد داشته باشد كه بتواند تنها از طريق داستان صحبت خود را جلو ببرد
عشق به درام گرايش به حوادث ، مكاشفات ناگهاني ، تغييرات عظيم در داستان و شخصيتها ، عشق به حقيقت ، عشق به بشريت ، و .... بايد در نوشته ي نويسنده ديده شود به طوري كه بتواند دغدغه ي مردم را بيابد و آنرا خرج كند.
نويسنده بايد به داستان و شخصيتها و موضوع خود عشق بورزد اما اين نوع عشق ورزيدن كافي نيست
نويسنده بايد بتاند با استفاده از ادبيات و تكنيكها داستان خود را به شيوه اي كاملا رسا و عالي جلو ببرد و به انتها برساند
درست همانطور كه يك آهنگساز با جيدن نتها و شناخت سازها و اصول آهنگسازي شروع به ساخت يك قطعه ميكند
اين عمل نه عملي است مكانيكي و نه تقليدي
بلكه تسلط بر فنوني جمعي است كه به كمك آنها ميان خود و بيننده نوعي علاقه مشترك بوجود مياورد.مهارت يعني دستيابي به مجموعه ابزارهايي كه بيننده را عميقا درگير ميكند ، و در پايان به ازاي آن به بيننده تجربه اي تكان دهنده و با معنا ميدهند.در غياب مهارت بهترين كاري كه نويسنده ميتوناد بكند چنگ انداختن به دم دست ترين و فوري ترين ايده ها و ناتواني در پاسخ گفتن به پرسش هاي هولناكي از اين قبيل است :
خوب است يا به درد نميخورد؟
اگر به درد نميخورد چه بايد كرد؟
اگر ضمير آگاه و هوشيار در برابر اين پرسش ها حيران بماند سد راه ناخوآگاه ميشود.

داستان زندگي:
طي سالها همراره با دو نوع فيلمنامه ي نا موفق برخورد داشته ايم:
1_ فيلمنامه اي كه داستاني شخصي
در مكاني اداري با قهرماني آشنا ميشويم كه با يك مشكل روبروست ، او مستحق ترفيع است اما از آن محروم مانده ، با عصبانيت راهي خانه پدري خود ميشود اما در آنجا ميفهمد كه پدر پير و خرفت شده و مادر بيش از اين تاب تحمل او را ندارد، به آپارتمان خود برميگردد و با هم اتاقي متقلب و حقه بازش دعوا ميكند آنگاه سر يك قرار حاضر ميشود و طعم تلخ شكست در ارتباط را ميپذيرد
در بازگشت به محل كار در كمال تعجب ترفيع ميگيرد اما با مشكلات تازه اي مواجه ميشد وقتي به خانه ي پدري ......
حال روزمرگري را ميتوانيد در اين فيلمنامه ي يخ متوجه شويد


2_فيلمنامه اي كه يك موقعيت تضمين شده تجاري را نشان ميدهد:

جا به جا شدن چمدانها در فرودگاه باعث ميشود تا يك فروشنده ي نرم افزار صاحب چيزي شود كه تمدن را به نابودي ميكشاد اين چيزي كه تمدن را به نابودي خواهد كشاند شيي بسيار كوچكي است كه در واقع درون يك خودكار جاسازي شده است و قهرمان بيچاره ي ما ناخواسته آنرا در جيب داردو در نتيجه به هدفي براي ده تا بيست جنايتكار تبديل ميشود كه همگي دو يا سه هويت جعلي دارند و......
چنين فيلمنامه اي پر است از تعقيب و گريز و تير اندازي و فرار كه م را بر تن سيخ ميكند و ما انفجار هاي پيا پي را ميبينيم و در اين داستان كسي تير نميخورد حتي از نيم متري

اما اين داستانها داستانهايي شخصي هستند و از اقع گويي پرهيز دارند

ساختمايه هاي درونمايه اثر(1): تم(Theme)

رويكرد(Approach)هاي تم:
الف - تم به معناي نهادمايه - موضوع(Topic=Subject):
كلي ترين عنصر يك اثر كه اگر حذف شود، ديگر اثري به جا نخواهد ماند.
يا به عبارتي كوچكترين واحد انديشگي يك اثر كه معمولا يك كلمه است.
مثلا: عشق، تنفر، انتقام.
گاهي نويسندگان نهادمايه يك فيلمنامه را در نام اثر قرار ميدهند.

ب - تم به معناي بن انديشه* اثر يا پيام و معنا(Messag and Menning):
كه در اين صورت تم اثر به صورت يك جمله بيان ميشود.
مثلا: در فيلم رمئو و ژوليت اثر فرانكو زفيرلي: "عشق در محيطي ناپاك به ثمر نميرسد."
بن انديشه هر اثر تابعي است از چند و چون(Why and How)، و قابليت تفسير و تاويل دارد.
ج - تم به معناي خلاصه نقشه داستان(Synopsis) يا ناب مايه:
فشرده اي از رويدادها، همراه با معرفي شخصيت هاي كلان اثر.
د - تم به معناي نقش مايه، مايه پر نمود و يا تم تكرار شونده(LitMotif):
چنانچه در يك اثر اشاره هاي مكرر به يك رويداد از طريق جمله يا تصوير انجام شود، آن جمله يا تصوير نقش مايه يا تم اثر خواهد بود.
مثلا: دستمال دزدمونا در فيلم اتللو يك تم تكرار شونده است.

*درونمايه(محتوي) دربردارنده ي خردمايه، يعني معني و بن انديشه اثر است. خردمايه همان فكر و انديشه اثر است.

بعد از طرح ميرسيم به سينابس كه اگه بازم بخواهم برم تو باينري يه لول بالاتره يعني ميشه كيلو بايت
سينابس اولين جايي كه شما به جزئيات ميپردازيد و مضمون صحبتهاي بين كاراكترها را مينويسيد اما فقط مزمون نه خود ديالوگ
توي اين مرحله شما يه جورايي سكانس بندي هم ميكنيد
مثلا:
روز - داخلي - اداره
محمد به ديدار مهرداد ميرود و با هم در رابطه با دزدي و قرار فردا صحبت ميكنند و مهرداد در رابطه با اينكه نميخواهد در دزدي بانك شركت كتد ميگويد و باعث دعوا بين آنها ميشود و محمد هم با تحديد به اينكه چك هاي مهرداد را به احرا ميگذارد از اداره خارج ميشود.

يك سينابس حتما بايد نتييجه داشته باشد و تك به تك سكانسهايي كه در فيلمنامه نوشته ميشود بايد در يك سينابس رعايت شود

در يك سينابس ميتوان از سكانسهاي فلش بك استفاده كرد ميتوان نقاط عطف و بحران و ... را نوشت و حتما يايد نوشت


دسته ها : مفاهيم

مطالعه تطبيقي بين ادبيات داستاني(Fiction) و ادبيات نمايشي(Drama):

1 - آفرينش اثر:
ادبيات داستاني: داستان آفرينشي تمام و كامل است.

ادبيات نمايشي: نمايشنامه عنصري از عناصر يك هنر است. كه ناتمام است و با عناصري همچون نور، بازيگر، رنگ و ... كامل ميشود.
2 - هدف:
ادبيات داستاني: داستان براي خواندن است.

ادبيات نمايشي: نمايشنامه براي اجرا(Performance) است.
3 - بيان:
ادبيات داستاني: بيان داستان با مخاطب و ذهن او شكل ميگيرد.

ادبيات نمايشي: بيان نمايش از مجموعه ي عناصري ديداري و شنيداري شكل ميگيرد.
4 - كانال هاي بياني:
ادبيات داستاني: داستان از كانال هاي متعددي سود ميجويد.(چشايي، بويايي، لامسه و ...)

ادبيات نمايشي: نمايش عمدتا از كانال هاي صدا و تصوير سود ميجويد.
5 - توصيف:
ادبيات داستاني: داستان توصيف ميشود.

ادبيات نمايشي: جنبه توصيفي نمايش كمرنگتر است و نمايشنامه در ديالوگ ها ظاهر ميشود و براي شخص ثالث است.
6 - توصيف شخصيت:
ادبيات داستاني: داستان در توصيف شخصيت سنگ تمام ميگزارد.

ادبيات نمايشي: نمايشنامه و فيلمنامه به صورت مختصر به توصيف شخصيت ميپردازند و بيشتر سعي در نشان دادن دارند.
7 - واسطه ها:
ادبيات داستاني: در داستان كلمات و روايتگري واسطه هستند.

ادبيات نمايشي: در نمايشنامه و فيلمنامه كنش و بازيگر واسطه هستند.
8 - زمان:
ادبيات داستاني: داستان حوادث را در زمان هاي مختلف نشان ميدهد.

ادبيات نمايشي: نمايش، حوادث را در زمان حال بيان ميكند.

طرح يه مرحله جلوتر از ايده است طرح نوشته است چند صفحه اي
خيلي جاها طرح رو ميخونن فيلمنامه رو نميخونن جاهايي كه حال خوندن رو ندارن و كيلويي حساب ميكنن داستانرو
اگه ايده مثل بيت بمونه تو باينري طرح مثل بايت ميمونه تو باينري :-)
توي طرح بايد ايده رو گسترش داد اسم چندتا كاراكتر اول رو اوورد كه توي داستان نقش مهمي رو ايفا ميكنند
بايد نقاط كليدي رو هدف قرار داد و از نوشتن نقاطي كه هيچ تاثيري تو داستان ندارن جلوگيري كرد و امتنا ورزيد :-)



درسته توي يك طرح بايد در ابتدا ايده را پرورش بديم نه گسترش بديم ... چون گسترش دادن يعني كش دادن يك ايده .. مثلا شما سريال جومونگ را ببيني مي فهمي گسترش دادنش ولي سريال فرار از زندان يك ايده بوده كه پرورش داده شده ...

يك طرح بايد شروع وسط و پايان داشته ... يعني از يك جايي شروع بشه و ادامه بده تا جايي كه توي داستان پر بشه از قفلها و كليدهايي كه معلوم نيس كدوم كليد مال كدوم قفله ... و در انتها خيلي قفلها باز بشه ... مي تونه تمام قفلها باز بشه و حتي چند تا از اون قفلها بمونه تا خواننده خودش تصميم بگيره كه مثلا آخر داستان اين شخصيت مرد يا نه؟ ..

يك طرح مي تونه نقطه اوج و فرود داشته باشه ... طرحي كه نقطه اوج و فرود نداشته باشه يه طرح سرد و كسل كنندس ... نمي گم اشتباهه ... اين هم براي خودش يك ژانره ... برعكسش طرحي كه اوج و فرود زيادي داشته باشه يه طرح هيجانيه ...

نكته : هر طرحي را نميشه فيلم كرد ... يعني چي؟ .. يعني هر طرحي قابليت فيلم شدن نداره ..يا اونقدر پيچيده اس (مثل بعضي رمانها ،مثلا رمانهاي صادق هدايت ) كه هر كارگرداني نمي تونه اون را به تصوير بكشه ، يا اونقدر بار تصويري پاييني داره كه ارزش فيلم شدن نداره مثل خيلي از جكها ... پس يه طرح خوب براي فيلمنامه طرحيه كه نه زياد پيچيده باشه نه خيلي ساده


به گروهي از ايده ها كه همديگرو در رسيدن به نتيجه اي خاص ياري ميكنن يه طرح ميگن

دسته ها : مفاهيم

مطالعه ادبيات داستاني(Fiction):
ادبيات داستاني شامل قصه، رومانس، رمان و داستان كوتاه و آثار وابسته به آن است. به هر روايتي كه خصلت ساختگي و ابداعي آن بر جنبه تاريخي و واقعيش غلبه كند اطلاق ميشود. ادبيات داستاني بخشي از ادبيات تخيلي است.

1 - قصه(Tale) و رومانس(Romance):
الف - قصه:
محور ماجرا برحوادث خلق الساعه و خارق العاده است.
شخصيت ها و قهرمانان در قصه كمتر دچار دگرگوني ميشوند.
قصه ها اغلب پايان خوشي دارند و خوبي ها بر بدي ها پيروز ميشوند.
شكل قصه هاي عاميانه اغلب ساده و ابتدايي است و زبان آنها نقلي و روايتي(Oral narrative) است. مثل: شاهنامه، تعزيه و ...
ب - رومانس:
قصه خيالي منثور و يا منظومي است كه به وقايع غير عادي و شگفت انگيز توجه كند و ماجراهاي عجيب و غريب و عشق بازي هاي اغراق آميز و يا اعمال سلحشورانه را به نمايش بگزارد. اين نوع قصه ها ريشه در دوران شواليه گري دارد.
2 - رمان و داستان(Story):
الف - رمان:

نثر روايتي ي خلاقه اي، با طول شايان توجه، و پيچيدگي خاص، كه با تجربه اي انساني همراه با تخيل سر و كار داشته باشد، و از طريق توالي حوادث بيان شود. رمان داستان ميگويد. دون كيشوت اثر سروانتس سرآغاز رمان است.*
ب - داستان: نقل وقايع است به ترتيب توالي زماني(chronological)
ويژگي هاي داستان:
داشتن واقعه(event)، و حداقل سه واقعه.
داشتن زمان، حداقل دو زمان متفاوت.
لذت بردن از خيال پردازي، ايجاد تعليق(Suspense) و انتظار(بعدش چي شد؟).
داراي آغاز، ميانه و پايان باشد. مثال: او را ديدم. از او خوشم آمد. بعد با هم ازدواج كرديم. آغاز: او را ديدم. ميانه: از او خوشم آمد. پايان: بعد با هم ازدواج كرديم.**
تفاوت ميان قصه(Tale) و داستان(Story):
قصه قدمت دارد و حوادث در آن نقش مهمي دارند.
قصه پيرنگي*** ضعيف دارد و منطق در آن كمرنگ است. پيرنگ داستان معمولا قوي است. داستان داراي رابطه علت و معلولي ميباشد.
تخيل در قصه به شدت عمل ميكند و باورپذيري را زير سوال ميبرد.
شخصيت هاي قصه يك بعدي(Flat) هستند، يا خوبند يا بد. اما در داستان شخصيت هاي متنوع وجود دارد.
شخصيت هاي قصه ها معمولا ايستا(Static) هستند و پرورش چنداني ندارند.
كاراكتر هاي تمثيلي بيشتر در قصه ها هستند. مثل: ديو، فرشته، جن و ...
ج - داستان كوتاه: اثري است كوتاه كه در آن نويسنده به ياري يك طرح منظم شخصيت اصلي را در يك واقعه اصلي نشان ميدهد و اين اثر بر روي هم تاثير واحدي را به مخاطب القا ميكند.
ويژگي هاي داستان كوتاه:
طرح منظم و مشخص دارد.
يك شخصيت اصلي دارد.
اين شخصيت در يك واقعه اصلي قرار دارد.
داراي يك ساختار مشخص است.
تاثير واحدي را القا ميكند.
كوتاه است.
داستان كوتاه قصه نيست.



پيرنگ: طرح(Plot): كاركردي همانند داستان اثر دارد و نوع روابط علت و معلولي اثر را مشخص ميكند.

فيلمنامه نويس به جهت نشان دادن مينويسد. بنابراين فيلمنامه بايد قابليت اجرا داشته باشد.

 

فيلمنامه: محتوي(Content) + شكل(Form) = متن(Script)

 

محتوي و شكل يك فيلمنامه غير قابل تفكيك و اين دو در هم تنيده هستند.

 

تعاريف اوليه:

الف - گونه هاي ادبي(Gener) مورد مطالعه:


1 - ادبيات داستاني (Fiction):


زير مجموعه هاي اين شاخه، نوشته ميشوند براي خواندن. مثل: رمان
2 - ادبيات نمايشي (Drama):

زيرمجموعه هاي اين شاخه، نوشته ميشوند براي اجرا بر روي صحنه. مثل: نمايشنامه
3 - ادبيات تصويري يا سينمايي (Visual):

زير مجموعه هاي اين شاخه، نوشته ميشوند براي تصوير شدن در سينما. مثل: فيلمنامه

ب - متن(Script يا Text):


1 - درون مايه*(Content يا Substance):


درون مايه به معناي جنگي(Collection) از معني ها و گزاره هاي(Statement) فلسفي، اخلاقي، اجتماعي، رواني و فرهنگي نهفته در يك اثر هنري است.


مظروفي است كه به اثر معنا ميبخشد.(دكتر ناظر زاده كرماني)
2 - شكل يا سازگان*(Form):

سازگان به معني جنگي(Collection) از شگرد ها و شيوه ها**يي است كه هنرمند براي بيان آن محتوي بكار برده است.(دكتر ناظر زاده كرماني)

*بي درنگ يادآور ميشود كه تقسيم اثر هنري به دو بخش و يا دو مفهوم، درون مايه(Content) و سازگان(Form) كه از ديرباز انجام گرفته است كاري خيالي بوده و به منظور دريافت و فرايافت و آموزش بهتر و آسانتر، در مورد آفرينش هاي هنري و نقد آنها انجام پذيرفته است.
**از جمله اين شگرد ها و شيوه ها در تئاتر و سينما ميتوان به مواردي چون: 1- حركت، بيان، بدن يا ريخت و ژست (Gestus) بازيگر 2- (Scene Designing) صحنه آرايي 3- (Misenscene) ميزانسن 4- (Lighting) نور 5- (Coloring) رنگ 6- (Actors`s property) اكسسوار 7- (Custume Disiner) لباس 8- (Makeup) گريم يا (Persona) نقاب 9- (Music) موسيقي و صدا 10- ترفندهاي شنيداري و ديداري و ... اشاره كرد.

ج - ساخت مايه هاي دروني يك اثر:

1 - تم(Theme)
2 - طرح(Plot)
3 - ساختار نقشه داستاني
4 - شخصيت و شخصيت پردازي
5 - ديالوگ يا گفتاشنود يا سخن مايه
6 - زمان و مكان
7 - فضا و حالت
8 - گزاره هاي فلسفي و اخلاقي

مجيد آنلاين

عد از سكانس بندي يك فيلمنامه نوبت مي رسه به نوشتن دونه دونه سكانسها ... حالا مي رسيم به بحث اينكه يك سكانس چطوري مي نويسن ... از چي شروع مي شه و كلا خصوصيت سكانس چيه ..

اصلا سكانس چيس؟

سِكانس يك فصل از فيلمنامه است كه مي‌تواند از يك يا چند صحنه تشكيل شود و يك موضوع را دنبال مي‌كند كه با پايان يافتن آن موضوع سكانس نيز عوض مي‌شود.

خوب اين تعريف يك سكانس بود ...

طريقه نوشتن يك فيلمنامه ... من هرچي توي سايتها گشتم فيلمنامه درست حسابي پيدا نكردم . براي همين همون داستان دختر را ادامه ميدم ...
اينطوري ميشه:

صبح _ خارجي _ كنار دريا

دريايي است خروشان در كنار جنگل ساحلي . دختري بر روي نيمكتي نيم شكسته رو به دريا نشسته . و همانطور به دريا خيره است . بعد از مدتي پسري از راه مي رسد و در كنار دخترك مي نشيند .

دختر اومدي؟
پسر آره عزيزم.
مدتي مي گذرد و دختر و پسر با سكوت به دريا خيره اند .
دختر تو چرا پيش من مي موني؟
پسر چون دوست دارم .
دختر آخه ...
پسر آخه نداره ...
.......................

پسرك از روي نيمكت بلند شده و مي رود .


ايده مثل بيت ميمونه توي علم باينري و كامپيوتر يعني كوچكترين و اولين
ايده مضموني است حداكثر 5 خطي كه در آن كليت داستاني توسط نويسنده نوشته ميشود كه بسيار بسيار مهم است
چونكه خيلي جاها اول ايده رو ميخونن بعد بخشي از فيلمنامه رو

توي ايده حداكثر اسم كاركتر اول رو مينويسن
و فقط كليت و كليت و نتيجه
يك ايده حتما بايد نتيجه داشته باشد
در ايده همه چيز در زمان حال اتفاق ميافتد و به كار بردن واژهاي مثل در اين داستان و چيزهايي شبيه به آن ممنوع است
مثل در اين ايده ايده پسر بچه اي است كه بعد از مدرسه .......

اين درست است: پسر بچه اي است كه بعد از مدرسه .......

در ايده داستان به صورت خطي رخ ميدهد و نوشتن موضوعات در زمان اشتباه است
بله ايده اين است.



ايده خودش به تنهايي ميتونه يه داستان باشه تو فيلماي كوتاه يا يه داستان حتي بلند ميتونه فقط يه ايده باشه
داستان ميتونه ايده نداشته باشه ؟ شايد
يه داستان از يه ايده تشكيل نميشه ، توي يه داستان يا فيلمنامه ما ميتونيم هر لحظه يه ايده جديد داشته باشيم
ايده ميتونه نه يه داستان باشه نه يه فيلمنامه


يادمون باشه كه ايده خيلي مهمه
اگه خشت اول رو كج بزاريم تا ثريا ديوار كج ميره بالا

دسته ها : مفاهيم
X